رمز من - ramzeman

5 آوریل سالگرد پرتاب غیرقابل تصور سایوز-18

5 آوریل سالگرد پرتاب غیرقابل تصور سایوز-18 رمز من: امروز، 5 آوریل سالگرد پرتاب موشك حامل ناو سایوز-18 به فرماندهی ˮواسیلی‏ لازارفˮ از پایگاه فضایی بایكونور قزاقستان و وضعیت غیر قابل تصور آن در سال 1975 است.


به گزارش رمز من به نقل از ایسنا، فضاپیمای سایوز پركارترین، پراستفاده ترین و پرعمرترین فضاپیمای سرنشین دار جهان است. این فضاپیما در اوایل دهه شصت میلادی زیر نظر سرگئی كارالیوف ابتدا به منظور سفر انسان به ماه طراحی شد. سپس اختتام مسابقه فضایی برای رسیدن به ماه، سایوز برای حمل فضانوردان روسی و سایر كشورها به ایستگاه های فضایی سالیوت و آلماز به كار رفت. در سال ۱۹۷۵ میلادی در ضمن پروژه آزمایشی آپولو-سایوز نقش مهمی بازی كرد و سپس آن وسیله اصلی برای رفت وآمد به ایستگاه فضایی میر بود.
اولین پرواز آزمایشی و بدون سرنشین سایوز در تاریخ ۲۸ نوامبر ۱۹۶۶ و اولین پرواز سرنشین دار آن در تاریخ ۲۳ آوریل ۱۹۶۷ انجام شد. برنامه سایوز سپس برنامه های واستوك و واسخود، سومین برنامه فضایی سرنشین دار شوروی بود.


وضعیت فضاپیمای سایوز در تاریخ ۵ آوریل ۱۹۷۵ غیرقابل تصور بود. موشك حامل ناو سایوز -۱۸ بر روی سكوی پرتاب آماده بود. در داخل ناو سایوز، "واسیلی‏ لازارف" فرمانده ناو و "الگ ماكارف" مهندس پرواز آخرین اعداد شمارش معكوس را می شنیدند. این دفعه دومی بود كه آنها با هم به سفر فضایی می رفتند. در اولین مرتبه او و "ماكارف" سرنشینان سایوز -۱۲ بودند. در آن پرواز آنان تقریباً دو شبانه روز در فضا بودند، اما این دفعه مقرر است ناو خودرا به ایستگاه مداری سالیوت ‏-۴ متصل كنند و ۳۰ شبانه روز در مدار زمین خواهند بود.




***
- آماده شوید.
لحظاتی بعد راه فضا را در پیش گرفتند...

موتورها به كار افتادند و سایوز -۱۸ به طرف آسمان حركت كرد. در ثانیه ۱۲۰ موشك های تقویتی و در ثانیه ۱۵۰ كلاهك آئرودینامیك جدا شد. نور شدید به پنجره ناو برخورد كرد. در ثانیه ۱۸۰ مركز هدایت پرواز تایید كرد: پرواز عادی است.

در ثانیه ۲۶۱ طبق برنامه طبقه دوم باید جدا شود. در آن لحظه "واسیلی" لرزش غیرعادی را در ناو احساس كرد و فكر كرد بیشتر از دفعه گذشته ناو تكان می خورد. در ثانیه ۲۸۹ پرواز، همزمان با خاموش شدن موتور طبقه دوم سامانه هدایت موشك فرمان باز كردن بخش انتهایی سومین طبقه را صادر كرد. سه قفل از ۶ قفل نیمه باز شدند. طی كار سومین طبقه، كلیدهای بعدی درست عمل نكرد. ناو حركت انحرافی پیدا كرد. صدای بلند آژیر خطر بلند شد و چراغ خطر چشمك زن را روشن كرد...



صدای موتورها خاموش شد. چرخش آغاز شد؛ ناگهان بی وزنی رسید، اما كوتاه بود. آژیر خطر ادامه داشت و مانع كار می شد. در بایكونور هنوز از حادثه مطلع نبودند. رادیو همچنان گزارش می داد ثانیه ۲۸۵ … پرواز عادی است… ثانیه ۲۹۰ پرواز عادی است.... ثانیه ۳۰۰

"واسیلی" فهمید كه مشكلی در دستگاه به وجود آمده است، اما چه خرابی و كجا؟ چه اتفاقی افتاده بود؟ چه شده بود؟ بلاتكلیفی آزارشان می داد. بعد احساس تكانی شدید...

موشك های جداسازی، بخش های مختلف ناو را از هم جدا كردند. حالا كیهان نوردان در قسمت فرودی بودند. دستگاه آغاز به بازگشت كرد. پس از یك یا دو ثانیه فرابار آغاز شد و خیلی زود افزایش پیدا كرد. نیروی نامرئی شدیدی آنان را به صندلی میخكوب كرده بود. چشم هایشان تاریكی می رفت. تنفس برای آنها مشكل تر و مشكل تر می شد. "واسیلی" به همكارش آگهی داد: "الگ" اهتمام كن فریاد بزنی. شاید این كمك نماید. هرچه شدیدتر فریاد بزن.

در آموزش ها به آنان گفته شده بود برای پیشگیری از آزار خوردن جوارح داخلی، در زمان فراباری، باید با شدت تمام فریاد بزنند. فرابار زیاد امكان حرف زدن هم به آنها نمی داد. فقط خورخور می كردند. كیهان نوردان اهتمام داشتند از آزار های فرابار جلوگیری نمایند. سرانجام فرابار آغاز به كاهش كرد. فقط پس از آن بود كه می توانستند نوشته های دستگاه های تابلوی هدایت را بخوانند. فشاری معادل ۶/۲۰ جاذبه را تحمل كردند! چه اتفاقی افتاد؟ پاسخی برای این سوال نبود. همه چیز در هم برهم شد و آنها نتوانستند چیزی بفهمند. فقط تنها می دانستند ناو به شكل اضطراری در حال بازگشت به زمین است. كجا؟ معلوم نبود...

فرمانده از پنجره كوچك سفینه تنه درخت بزرگی را دید و به همراهش گفت در خشكی فرود آمده ایم...

كمربندهای مخصوصی كه او را به صندلی می بست را باز كرد و دریچه را باز كرد. هوای خنك به صورتش زد. اطراف را نگاهی كرد. برف، ابرهای پراكنده، دما زیر صفر است. همه جا درخت به چشم می خورد. چتر سفینه به چند درخت گیر كرده و ناو را نزدیك یك پرتگاه نگاه داشته بود!

او پایین پرید و تا سینه در برف فرو رفت. "الگ" مهندس ناو پشت سر او از ناو بیرون آمد. باد برف را مثل سوزن به صورت آنها زد. صدایی بلند سكوت را بر هم زد. گنبد ۱۰۰۰ متری چتر، مانند بادبانی طناب اتصال را می كشاند و درخت كاج را می شكست و ناو به طرف پرتگاه سر می خورد. دره ای به عمق ۵۰۰-۶۰۰ متر دیده می شد. آنها لباس كیهان نوردی شان را درآوردند. حالا خیلی سرد شده بود. بزودی صدای موتور هواپیما به گوششان رسید. هواپیما نزدیك می شد. بعد دور زدند. معلوم شد آنها را دیده اند.

فرمانده دستگاه بی سیم را راه انداخت.
خلبان پرسید:
- حال شما خوب است؟
كیهان نوردان با نیشخند جواب دادند: در وضعیتی كه ما هستیم، به نظر شما چه جوابی باید بدهیم؟
رادیو پاسخ نداد.
- البته سالم هستیم.

هوا خیلی خراب بود و امید نمی رفت آنها را زود نجات دهند. آنها بر روی برف خزیده شاخه های خشك را جمع آوری كردند و آتشی درست كردند و كنار هم نشستند. شب هواپیما چند بار در آسمان پیدا شد. مثل اینكه می خواست یادآوری كند كه آنها را فراموش نكرده اند.

"واسیلی" اظهار داشت: باید آتش بیشتری درست نماییم.

ساكت كنار هم نشسته بودند تا كمی گرم شوند.

صدای بالگرد شنیده شد. بالای درختان كاج ایستاد. كابل را پایین انداختند.

فرمانده اظهار داشت: تو اول برو.





1398/01/17
14:54:33
5.0 / 5
4746
تگهای خبر: فضاپیما , فضانورد
اگر مطلب را پسندیدید لایک کنید
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۷ بعلاوه ۲
رمز من - Ramzeman
ramzeman.ir - حقوق مادی و معنوی سایت رمز من محفوظ است

رمز من

فناوری اطلاعات و امنیت